
مینای آینه
لحظاتی سبز در آسمان غروب یافته در پهنای افق به سادگی همین نگاه های شیرین به بوسه های معطر گاه و بی گاه به لطافت برگ صبح چون مینای آینه … از کران تا کران با حس خوب ابدیت لحظه ها آهسته تر شمرده می شوند در این اوج پرواز در هوای باهم معنای وجود


سکوت در وجود
نسیم آفاق را بستر می کند گل های شب بو ندای با ستاره می دهند برگ سبزی به سوی صبح برای شنیدن نغمه سبز بودن را به آب می دهد… سلامی به غرور صبا حامی غم آلود نسیم به شرق ها می رود آنجایی که ساحل ها با موج های خسته با گلویی گرفته برای
آخرین دیدگاهها